(بسم الله الرحمن الرحیم)
اشاره:
زن، یک انسان،یک بشر، یک ابزار، در مرتبتی برابر با مرد یا در درجهای پستتر و پایینتر، جنس اول یا جنس دوم، یک شرِّ اجتنابناپذیر یا مایة سکونت و آرامش دل؟! و یا … .
زن واژهای پیچیده است که میتوان در وصف فلسفة وجود، حقوق و منزلت و تواناییهای او سطرها و سطرها نگاشت، بر طبل توخالی «تشابه حقوق زن و مرد» با نام فریبنده «تساوی حقوق» کوبید، اعلامیه صادر کرد،کنوانسیون به تصویب رساند و با واژگانی زیبا و فریبنده آنهایی را که بویی از درک اسرار خلقت و فلسفة آفرینش به مشامشان نرسیده به تحسین واداشت. موجودی که نیمی از جامعة انسانی را به خود اختصاص داده و به راستی ادّعای آن میرود که در طول تاریخ بشر از آسیبپذیرترین اقشار جامعه بوده است. حتّی در مقاطعی، از طبیعیترین و مسلّمترین حقوق خود از سر اجبار یا تسلیم یا عدم آگاهی محروم بوده است. در این نوشتار سعی خواهیم کرد نگاهی کوتاه و گذرا به بحث حقوق و شخصیت زن از دیدگاه آخرین رسول آزادی و رحمت و مکتب نورانی او در مقایسه با تفکّر حقوق بشر مداران عصر معاصر داشته باشیم.
حافظة تاریخ از یاد نبرده است جفای عظیمی را که در دوران تاریک جاهلیت بر این جنس مظلوم روا میشد. جفایی که گاهی قلم از ذکر آن شرم میکند، از محروم کردن از بخش بسیار عظیمی از حقوق چون استقلال مالی و اقتصادی و ازدواج های اجباری گرفته تا تجاوز در معابر عمومی به عنوان یک رویة عادی و زنده به گور کردن به جرم سنگینِ زن بودن.
دورانی سیاه از تاریخ بشریت که زن را مبدأ و مأخذ شرور و وسوسهها میدانستند، یا او را طفیلی وجود مرد به حساب میآوردند و در ناحیة استعدادهای روحانی و معنوی او معتقد بودند که زن «نمیتواند» به مقامات معنوی و الهی دست یابد. اعتقاداتی که تمام، ریشه در خرافه و جهل و روحیات مردسالاری حاکم داشت.
«حتّی در سرزمین اروپا نیز، زن موجودی بیارزش بود که در قاموس آمارگران بشریّت با هیچ طبقهای سرشماری و آمارگیری نمیشد. دانشمندان و فلاسفة آن روزی گفتند آیا در نهاد این اُعجوبة هستی، روح و روانی وجود دارد یا نه؟ و اگر دارد، روح انسانی است یا حیوانی؟ و به فرض آنکه روح انسانی است وضع اجتماعی آن در برابر مردان آیا مانند بردگان است یا کمی بهتر از آن؟!… .» و خلاصه اینکه زن تنها و تنها «گویبازی بازیِکنان شهوت» بود.
در این هنگامةحاکمیت جهل و خرافه و ستم بود که خداوند آخرین رسولش را برای هدایت آنان که انحراف، تمام روزنههای عقل و منطقشان را بسته بود فرستاد. اسلام به عنوان اولین مکتب دینی و اخلاقی و اجتماعی، زن را به عنوان مسئلةمهم زندگی و متمّم حیات انسانی به کاملترین وجه ممکن در مسائل اجتماعی،اخلاقی و حقوقی خود مطرح نمود.
و این انقلاب، نهضت بزرگی بود که طومار جاهلیت را درید و این حقیقت را به دنیای بشری اعلام کرد که زن و مرد از نظر دارا بودن روح کامل انسانی و روح باقی برای حشر و نشر در قیامت، مساویاند و هیچ کدام به سبب جنسیّت خود بر دیگری برتری ندارند بلکه ملاک ارزشگذاری در نزد خالق، تنها و تنها تقواست و بس.
رسول خدا (ص) در زمانهای که «نکاح شِغار»1 به عنوان یکی از مظاهر اختیار داری مطلق پدران در تزویج دخترانشان مرسوم بود، خطاب به علی بن ابیطالب (ع)، هنگامی که به خواستگاری فاطمة زهرا (س) آمدند، فرمودند: «باید نظر فاطمه (س) را جویا شوم.» و به این ترتیب یکی از حقوق مسلّم زنان را که حق انتخاب همسر بود در میان نگاههای متحیّر آنان که پدر را عناندار مطلق در این عرصه میدانستند به رسمیّت شناخت. همچنین آیاتی از قرآن کریم، به این نکته اشاره دارد که مهر زن متعلق به خود اوست و مرد باید در تمام مدت زناشویی عهدهدار تأمین مخارج زندگی زن باشد و در عین حال درآمدی که زن تحصیل میکند و نتیجه کار اوست تنها و تنها به خودش تعلق دارد. و در روزگاری که حتّی برای پیش پا افتادهترین امور، رأی و نظر زنان نقشی نداشت، اسلام آمد و در مسئله مهم بیعت با حاکم اسلامی برای زنان نقشی همپای مردان قائل شد.
پیامبر اعظم، حضرت محمّد (ص) آمد و فریادگر حریّت و شخصیت و حقوق و استقلال فکری این جنس مظلوم تاریخ شد. امّا هرگز در این طریق ـ آنچنانکه امروز داعیهداران حقوق زن تلاش میکنند ـ راه افراط و تفریط نپیمود و در عین حالی که زنان را با حقوق انسانیشان آشنا کرد آنان را به تمرّد و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مخالف تشویق نکرد و به بهانة دفاع از حقوق زن، نهاد خانواده را، به عنوان امنترین پایگاه اجتماعی، متزلزل و ویران نساخت. هر کس اندک آشنایی با فلسفة نظام حقوقی ایران در مکتب نورانی اسلام داشته باشد تردیدی به خود راه نمیدهد که اسلام بزرگترین خدمتها را نسبت به زن روا داشته است.
امّا مسئلهای که جای بحث و تأمّل دارد این است که چگونه شد که پس از گذشت قرنها از ظهور آخرین مکتب الهی، با تمام قواعد و اصولی که به واسطة آن زنان در مرتبت حقوقی، مساوی با مردان قرار گرفتند، به یکباره اسلام به عنوان آئین تحقیر و طرد شخصیت زن مطرح شد؟ این در حالی است که قدمت نظریات آنان که سنگ دفاع از حقوق زن را به سینه میزنند به قرن بیستم میلادی برمیگردد و بر هر محقّق و تاریخ نگاری واضح است که تا اوایل قرن بیستم هر چه در اطراف حقوق بشر بحث میشد مربوط به حقوق ملتّها در برابر دولتها و یا حقوق طبقات زحمتکش در برابر کارفرمایان و اربابان بود. مسئلة حقوق زن در قدیمیترین کشور مدّعی دموکراسی یعنی انگلستان در اوایل قرن بیستم مطرح شد و ایالات متحدة آمریکا و جمهوری فرانسه ـ که نام مهد آزادیها را با خود به یدک میکشد ـ در قرن بیستم تسلیم این امر شدند.
چنانکه ملاحظه میشود داعیة تساوی حقوق زن و مرد که امروز برای اروپاییان تازگی دارد در 14 قرن پیش در منشور حقوقی و اخلاقی رسول رحمت و آزادی آمده است.
امّا یقیناً اختلافاتی در این بین به چشم میخورد. اختلافاتی که به نوع شناخت از جسم و روح و روان زن و درک اسرار خلقت برمیگردد. اختلافاتی که به معنای واژة «تبعیض» مربوط میشود. به تفسیرهای متفاوت از واژة «آزادی» برمیگردد و گاه معنای «مساوات» را با «عدالت» خلط میکند.
زن در آئینه تفکّر غرب
پرواضح است که غرب هنگامی به مسئلة حقوق زن روی خوش نشان داد که نظام سرمایهداری به کار زنان نیازمند شد. ویل دورانت، مورّخ معاصر آمریکایی در این باره میگوید: «آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است» و سپس در توضیح این مطلب میافزاید: «زیرا انقلاب صنعتی در درجة اول موجب شد که زن نیز صنعتی شود، آن هم تا بدان پایه که بر همه نامعلوم بود و هیچ کس خواب آن را هم ندیده بود. زنان کارگران ارزانتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح میدادند… نخستین قدم برای آزادی مادربزرگان ما قانون 1882 بود. به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بیسابقهای برخوردار میشدند و آن اینکه پولی را که به دست میآوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی… آنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده، گرفتار جان کندن در مغازه و کارخانه کرده است.»
نهضت دفاع از حقوق زن با شعارهای زیبا و فریبنده آمد و با وجود اینکه توانست بخشی از حقوق از یاد رفته زنان را احیا نموده و باری از بدبختیهای آنها را کم نماید امّا بار عظیمی از گرفتاری و حقارت را نیز که میتوان از آن به عنوان «تحقیر مُدرن زنان» یاد کرد، بر شانة تحمّل این قشر افزود.
وقتی از تساوی در تمام زمینهها بین زن و مرد، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای بیولوژیک، فیزیولوژیک و روانی سخن میگوییم، نتیجه آن میشود که زنان رها شده از قید تبعیضهای سابق!!! مجبورند در کارخانهها «وزنههای سنگین 25 پوندی» را که سابقاً فقط مردها میتوانستند و باید بلند میکردند به دلیل اینکه دیگر تبعیضی در کار نیست بلند کنند و سر تا پا کوفته و مجروح و زخمی شوند!
نتیجه این میشود که دیگر هیچ مردی موظف به تأمین مخارج همسرش نیست و زن با وجود اینکه از لحاظ تواناییهای جسمی از مرد ضعیفتر بوده و مسائلی چون بارداری و وضع حمل و حضانت کودک شیرخوار بخش زیادی از نیرو و قوای او را به تحلیل میبرد، باز موظّف است برای تأمین معاش خود تن به هر زحمتی و بعضاً خفتی بدهد. و این از بلاهای مدرنی است که دامنگیر زن در جوامع غربی شده است! از تمام این بلایا مهمتر و افزونتر، تفاسیر غلطی است که از واژة «مقدس» آزادی میشود. «آزادی زنان»، چه ترکیب زیبا و وسوسهانگیزی! امّا به راستی مفهوم این آزادی در منشور تفکّر غرب چیست و حریم آن تا کجاست؟
امروز دیگر هیچ زنی را در اروپا و آمریکا زنده به گور نمیکنند امّا در این «عصر جاهلیت مدرن» با بهرهکشی از جاذبههای جسمانی و شهوانی زن، در کابارهها و کازینوها تمام شخصیت فکری و حرمت انسانی او را زنده زنده به گور هوسرانی مردان میفرستند. حقیقت این است که زن آزاد شد تا بازار مصرف گرمتر شود. اجناس لوکس را فروشندگان زن بهتر میتوانند بفروشند!!!
زن از قیود دست و پاگیر خانواده آزاد شد تا آمار طلاق، همسرآزاری، خودکشی زنان و تک زیستیها بالا رود. زن آزاد شد تا با یک برنامة پیچیده و حساب شده بدون آنکه خود بفهمد به بردگی درآید. امروز برخی از کشورهای صنعتی از جمله آلمان به عنوان مرکز واردات و فروش دختران جوانی که بیشتر آسیایی هستند به حساب میآیند. و برخی از کشورهای در حال توسعه مثل تایلند، اقتصاد خود را براساس تجارت بین المللی «سکس» استوار کردهاند به گونهای که سالیانه میلیونها جهانگرد و دگرجنس خواه را از کشورهای مختلف به خود جذب میکنند.
شاید جالب باشد که بدانید حتی مجازات روسپیگران ـ یا به اصطلاح داعیهداران حقوق زن و کارگران جنسی! ـ از سوی دولتها خلاف قاعده بوده و گامی در جهت تضعیف حقوق این قشر از زنان!!! است و دولتها باید با وضع و اجرای مقررات مناسب، ایمنی و بهداشت این کارگران جنسی را فراهم آورند!!!
واقعاً بشر به کجا میرود؟ و سرانجام این راه پرمخاطره به کجا خواهد انجامید؟!!!
قصّة کنوانسیون
کسانی که اهل مطالعه و تحقیق باشند و یا اخبار و اطلاعات را پیگیری کنند حتماً عنوان «کنوانسیون رفع کلیة اشکال تبعیض علیه زنان» را طی این چند سال اخیر مکرّراً دیده یا شنیدهاند. کنوانسیونی در راستای احیای آنچه حقوق زنان خوانده میشود با تأکید بر رفع هرگونه اشکال تبعیض و نابرابری بین دو جنس به سبب جنسیت آنها. و البته برای الحاق کشورها به این کنوانسیون و پذیرش و پایبندی به آن، دستهای پیدا و پنهان فراوانی در کار است، امّا به راستی روح این کنوانسیون چیست و مفاد آن چه الزاماتی را به همراه دارد؟ اولاً در مورد واژة تبعیض که در عنوان کنوانسیون آمده است جای بحث و تأمّل فراوان وجود دارد. تبعیض از نگاه صادر کنندگان کنوانسیون فوق الذکر «به معنای هرگونه تمایز،استثمار (محرومیت) یا محدودیت براساس جنسیت است.»
با وجود اینکه صادر کنندگان کنوانسیون قائل به تفاوتهای طبیعی و جنسیتی موجود در زن و مرد بودهاند امّا در آن گفتهاند که این تفاوتها نباید موجب وضع قوانین نابرابر، نامتساوی و نامتمایز شوند. ظاهر مواد، جملاتی تحسین برانگیز است که خوانندة بیخبر از مبانی فکری و فلسفی غرب را ناخودآگاه به تسلیم و خضوع وامیدارد. در این کنوانسیون 30 مادهای بیش از 70 بار از واژة تساوی، برابری و تشابه و یکسانی زن و مرد سخن به میان آمده است. امّا آیا واقعاً صرف رفع تبعیض با اعمال تشابه مطلق در تمام شئون میان زن و مرد بدون در نظر گرفتن ویژگیهای خاص زنانه،مترادف با برقراری عدالت است؟ یقیناً اگر مبنای حقوق را مساوات بدانیم نه عدالت، راه به هیچستان بردهایم. این در حالی است که اسلام به هیچ عنوان تفاوتهای ظاهری میان حقوق و تکالیف انسانها را به تبعیض یا برتری یک جنس بر جنس دیگر نمیداند و معتقد است از آنجا که خلقت و ویژگیهای زن و مرد به عنوان دو جنس مکمّل با یکدیگر متفاوت است پس اگر بخواهیم به هر دو حقوق مشابه بدهیم و تکالیفی یکسان بخواهیم در حقیقت جفا کردهایم.
استاد شهید آیت الله مطهری برای اینکه این موضوع را تقریب به ذهن نمایند با مثالی روشن اینگونه بیان میکنند: «تساوی غیر از تشابه است، تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند امّا به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است و در یکی ذوق و سلیقة تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغلداری، هنگامی که میخواهد ثروت خود را در میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.» این نه تنها تبعیض بلکه عین عدالت است، حقیقتی که کنوانسیون رفع تبعیض از زنان چشم خود را آگاهانه یا ناآگاهانه به روی آن بسته است. کمی تأمل کنیم، واقعاً هدف طراحان و طرفداران کنوانسیون برای اجرای بیچون و چرای مفاد آن چیست؟
میدانیم که قصّة جهانی شدن یا جهانی کردن داستان پر رمز و رازی است که با وجود فوایدی که ممکن است به ارمغان آورد امّا از آنجا که داعیهداران این پروژه غربیان هستند ناگفته پیداست که این سناریو رقم نخواهد خورد مگر با زیر پا گذاشتن تمام مرزهای ملّی و فرهنگی و اعتقادی و اجتماعی ملل، آن هم با ابزار نوین استعمار یعنی تمدّن غرب.
بیشک الحاق کشورهای مختلف جهان به کنوانسیون رفع هرگونه اشکال تبعیض علیه زنان، گامی بلند خواهد بود برای رسیدن به این مقصد اعلای غربمداران و غربزدگان. چنانکه «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه آمریکا در نطق افتتاحیة خود در اجلاسیة پکن بر این مفهوم اذعان کرد و گفت: «مفاد کنوانسیون رفع تبعیض، در راستای تعمیم و تعمیق سیاستهای آمریکا گام برمیدارد.»
شاید این را بتوان ویژگی ذاتی جامعة غرب و به ویژه آمریکا دانست که شعارهای پرطمطراق، جذاب و توخالی رادر زمینة آزادی و حقوق انسانی سرمیدهد و با تکیه بر دو حربة «سکس» و «خشونت» سعی میکند تا اذهان مردمان جهان را بفریبد و آنان که در جهنّم از خودبیگانگی اسیر هستند گمان کنند که رهاورد تفکّر اومانیستی غرب، عدالت و مساوات و برابری است.
حال آنکه قرنها پیش از این پیامبر برگزیدة خدا، محمّد مصطفی (ص) آمد و زنِ محصور در چهار دیواری جهل و خرافه و ستم را به میدان تعیین سرنوشت اجتماع آورد و با تأکید بر حفظ شخصیت انسانی و فکری به همگان آموخت که: «مَنْ عَمِلَ صالحاً مِن ذکرٍ او اُنثی و هُوَ مؤمِن فَلنُحیینّه حیاة ًطیّبة و لنجزینّهم اَجرهم بِاحسنِ ما کانوا یَعملون؛ و هر کس از زن و مرد کار نیکی به شرط ایمان، آورد ما او را در زندگانی خوش و با سعادت زنده میگردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که کرده به او اعطا میکنیم». (سوره نحل آیه 97)
آری؛ از منظر دین اسلام هیچ یک از دو جنس از لحاظ کرامت انسانی و فضیلت جنسیّتی بر یکدیگر برتری ندارند هر چند در پارهای از حقوق و تکالیف به دلیل ساختار متمایز جسمانی و روحانی مشابه نباشند، که آن هم با در نظر گرفتن مجموع حقوق اصل تساوی، به چشم میآید.
ماه و خورشید هرگز با هم مساوی نیستند ولی این به معنای تحقیر یکی و تقدیس بیجای دیگری نیست، هر یک کارکرد خود را دارند و جهان بدون وجود هر یک از آنان از خلأیی بزرگ رنج میبرد.
…………………………………….
منابع:
- 1? رئیسی، مهدی، کنوانسیون زنان، قم، انتشارات قدس، 1382، چاپ اوّل.
- 2? سبحانی، محمدتقی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، بررسی مقایسهای دیدگاه اسلام و غرب، قم، انتشارات دارالنور، 1381، چاپ دوّم.
- 3? استاد شهید مطهری، مرتضی، نظام حقوقی زن در اسلام، مجموعه آثار، جلد 19، 1381، چاپ سوّم.
- 4? شخصیت و حقوق زن در اسلام مجموعه مقالات برگزیده ششمین جشنواره پژوهشی شیخ طوسی، نگارش جمعی از پژوهشگران، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، تهران، 1380، چاپ اوّل.
- 5? ویسی، زهرا، کند و کاوی در خاستگاه و مبانی کنوانسیون، فصلنامه کتاب نقد، شماره 31?
- 6? متن کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان.
پی نوشت :
- 1 . نکاح شغار نوعی از نکاح بوده که دو مرد، دختر یا خواهر خود را به عقد یکدیگر درمیآوردند و این دو دختر هر یک به عنوان مهر دیگری به حساب میآمده است.
:: برچسبها:
عصر انتظار,حجاب فاطمی,نشانه های ظهور,قیام آخرالزمان,مهدویت,