دو شهید را دوست دارم کمی متفاوت!
چرا که نه؟
هم عالم بودند و هم عامل!
هم شاهد بودن بر انقلاب هم شهید!
هم سردار بودند هم سربدار!
سردار علم و عمل و معرفت!
سردار جبهههای جنگ نرم!
یکی با درس و خطابه، یکی با دوربین و حماسه!
یکی با علم ، یکی با هلم
یکی با مناظره، یکی با مبارزه
یکی در دانشگاه، یکی از دانشگاه( هم دانشگاهی بود و هم در دانشگاه، به تعبیر حضرت امام"ره" دانشگاه صدا و سیما)
یکی با قلم، یکی با قدم!
یکی با عمامه، یکی بی عمامه!
یکی در حوزه، یکی با حوزه!
یکی شیخ و مرتضی، یکی سید و مرتضی!
هر دو بودند و رفتند، با نام مرتضی، با یاد مرتضی، با روش مرتصی، با منش مرتضی، با سیرت مرتضی، با صورت مرتضی، با بصیرت مرتضی، با مظلومیت مرتضی، با محبوبیت مرتضی و به سرنوشت مرتضی!
هر دو اهل قلم بودند و قدم زدند در میدان مین فکر و فرهنگ!
خنثی کردند خطرهای بسیاری را، بالقوه و بالفعل، در مسیر انقلاب!
و هر دو رفتند اما یکی بیپا و یکی بیسر!
مدال هم گرفتند هم از خدا، هم از مردان خدا!
مدال شهادت از خدا...
مدال پاکی و طهارت قلم و قدم و زبان از امام شهدا!(امام فرمودند: مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود... و درباره آثارش فرمودند: آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روانبخش است)
مدال سید شهیدان اهل قلم، از امام خمینی(ره) زمان!
می گویم اما از دو شهید!
از دو سردار!
از دو اقیانوس بیقرار!
از دو شاهد
از دو شهید عرفانِ انقلاب
از دو دانشجوی مکتب امام و امامت....
باید گفت، از اندیشههایی که ...
ریشه داشتند، در دامن ایمان
ناب بود و محمدی، اسلامشان.
پس، عطرآگین کنیم دفتر چشم و دلمان را...
به عطر و بوی نام و یادشان.
شیرین کنیم کام جانمان را با شهد کلامشان.
باشد که در این بحران بی آبرویی معنویت...
در بازار کاذب عرفانهای مدرن و سنتی، کیهانی و شیطانی...
با نام و یاد شهید و شهادت
معبری باز کنیم به سوی بهشت حقیقت...
....
چشمه دل را گل نکنیم...
چشم شهیدی شاید، به تماشا نشسته باشد!
:: برچسبها:
دو مرتضی, دو سردار, دو عارف,