همیشه تحسینت می کردم. درک عمیقت از مردمی که برایشان بازی می کردی اغلب شگفت انگیز بود. حتی بدون گریمهای رنگارنگ هم سخت زیبا و معصوم بودی. همه آشفتگی دختر بوتیک را لمس می کردیم . با مادر. میم مثل مادر گریه کردیم و بی امان تشویقت کردیم. شرایط به گونه ای دیگر رقم خورد. تو رفتی تا شانست را روی فرش قرمزهای هالیوود تجربه کنی تو جلای وطن کردی و ما باز هم تشویقت کردیم. گفتیم حق توست که پیشرفت کنی. گفتیم حق ماست که تو را نماینده هنر جهانیمان کنیم.
اما در دل نگران بودیم نگران بازار سکه پرست هالیوود که رقابت را برایت سخت می کرد. نگران سبک هنرت که شرقی بود و ملموس برای ما نه آنها. نگران میم مثل مادر… نگران "گیس بریده"
همیشه با خودم فکر می کردم که تا کجای آن صنعت بی رحم پیش می روی و تا کجا می ایستی تا اینکه چند روز پیش شگفت زده شدم!
حالا به عنوان کسی که همیشه حق انتخابت را محترم می شمرد به عنوان کسی که هنرت را تحسین می کرد و به عنوان عضوی از مردمی که با تشویق های بی امانشان اوج گرفتی با تو می گویم
تو را نمی دانم اینکه آیا جهان وطن شدی یا اینکه هنوز ایران سرزمین بی بدیل توست اما من از قلب شهر تهران برایت می گویم.
برهنگی خوب نیست گلشیفته. بدیش زن و مرد نمی شناسد.
این قاعده فقط دینی نیست؛ این تجربه هزاران ساله بشریت است. مگر غیر از این است که اولین ثمره خوردن میوه و آگاهی پوشیدن عورت بود.
ما آدمیان هزاران سال است آموخته ایم لباس گستاخی تن برهنه را می پوشاند ،لباس زیبایی را بر اندام می پوشاند لباس حرمت خصوصی ترین حریمهای انسان است که در معرض خصلت های حیوانی قرار نگیرد.
ما از عمق خصلت های انسانی فطری مان حیا داریم و لباس جامه حیا بر تن می پوشد.
من از تو با عتاب دین سخن نمی گویم من از زبان همان کسانی سخن می گویم که از کارت حمایت کردند و گفتند که این حق توست که انتخاب کنی
راست می گویند فیلم خصوصی بازیگر و دختر "گیس بریده" حقیقت تلخ جامعه ماست. ما زنان قربانی تابوهای ناخواسته ایم. اما آنها هم برهنگی ات را تحسین نکردند بلکه آن را انتخاب تو دانستند آن را مرام قابل دفاع و ایدولوژی تو ندانستند. آن را حواله به فرهنگی دادند که تو در آنی که در آن آزادی شخصی محترم شمرده می شود اما من هنوز نفهمیدم چه چیزی در فرهنگ غربی است که یکسره خوب است که فرهنگ شرقی را یک سره بد کرده است. چرا یک رفتار غربی قابل نقد نیست و یک سره قابل دفاع اما فرهنگ شرق که حرمت انسان را در برهنه نبودن می داند حتی در حد یک نقد دیکتاتوری!
حالا گلشیفنه من به عنوان کسی که تو را با هنرت می شناسد و بعد به عنوان کسی که حق نقد محترمانه یک "عمل اجتماعی" را دارد. به تو می گویم خارج از تمام این هیاهو و تشویق و ترغیب ها و تهدیدها مثل. تحمیلهای نامانوسی که سالیان زیادی ست که بر فرهنگ سرزمین ما می شود تو هم در این فرهنگ هضم می شوی .
خیلی بعید می دانم که این اتفاق جامعه چند پاره ما را تکان بدهد و دیر یا زود هم این اتفاق فراموش می شود اما برهنه نبودن در جایی که برهنه بودن عادی است هنر است… .