روزی پسر بزرگم نامه زد (از طرف حبیب) که بابا من مجروح شدم بیمارستان یزد هستم. هفده روز بیمارستان بودیم تا بهبود پیدا کرد و آوردیمش شهر... شب قبل از شهادت رفته بودم اشکور، یکی شهید شده بود یه آقایی بمن گفت امشب اینجا نمون من ترسیدم به خاطر برخی مسائل آن زمان نموندم و برگشتم خونه که فردا خبر شهادت پسرم را آوردن... چند مدت بعد آمدن دنبالم که بیا سفته امضا کردی ، رفتم میانه راه یادم افتاد من سفته امضا نکردم! فهمیدم حبیب شهید شده... رفتم بنیاد شهید ، دیدم پسرم شهید شده... حبیب برای بار سوم رفته بود هفت تپه در شلمچه و درعملیات کربلای 5 شهید شد. *** قسمتی از وصیت نامه شهید: برادران و خواهران امام را تنها نگذارید و به پیامهای او جامه عمل بپوشانید و پیرو خط امام باشید.
تمام حقوق این وب سایت و مطالب آن متعلق به انصار الحسین (ع) نوشهر می باشد و کلیه کدنویسی های ثانویه آن توسط ""مهدی قاسمی"" نگاشته شده است.
.
گرافیک قالب توسط : تم دیزاینر