در کفه ی ترازو گذاشت این شب ها را اما هم ترازش، هم عیارش هرچه گشت چیزی دستش را نگرفت.
زیر و رو کرد تمام دنیا را میان تمام داشته ها و نداشته هایش. چیزی گرانبها تر از این شب ها، این حال و هوا در روزی امسالش پیدا نکرد که نکرد.
می دانست مقربان درگاه خداوندی نزول اجلال کرده اند. سالی یکبار بود درست مثل گردش زمین بدور خورشید. سالی یکبار بود پیچیدن صدای پای ساکنان حرم خدا در گوش زمین.
می دانست که دستشان پراست از حساب و کتاب. زیر لب گفت "و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟"
رفت و جایی میان دعای جوشن کبیر برای خودش دست و پا کرد. آرام و بیصدا.
"یا دلیل من لا دلیل له"........" یا رفیق من لا رفیق له "
این صحنه ها پیش از این نیز برایش تکرار شده بود. سال گذشته یا سالهای قبل تر ازآن هم انگار همین اصوات را شنیده بود. اما باز هم بی راهنما بود و تنها....
ادامه مطلب...
:: برچسبها:
شبهای روشن...
شبهای روشن
ویژه نامه شبهای قدر
ویژه شبهای قدر
شبهای قدر